جدول جو
جدول جو

معنی تخم گذاری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تخم گذاری کردن
وضع البيض
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تخم گذاری کردن
Brood, Hatch, Incubate
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تخم گذاری کردن
couver, éclore, incuber
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تخم گذاری کردن
brüten, schlüpfen, inkubieren
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تخم گذاری کردن
अंडा देना , अंडा फोड़ना , अंडा से निकलना
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تخم گذاری کردن
انڈہ دینا , انڈا نکالنا , انڈے سے نکلنا
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تخم گذاری کردن
ডিম দেওয়া , ডিম ফোটানো , ডিমে ফুটানো
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تخم گذاری کردن
kutaga, kutotewa, kuotesha
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تخم گذاری کردن
kuluçkaya yatmak, yumurtlamak, kuluçkaya yatırmak
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تخم گذاری کردن
알을 품다 , 부화하다
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
تخم گذاری کردن
卵を温める , 卵を孵化する , 孵化する
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تخم گذاری کردن
להשריץ , לבקוע , לה孵
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تخم گذاری کردن
mengerami, menetas, menetaskan
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تخم گذاری کردن
висиджувати , вилуплюватися , інкубувати
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تخم گذاری کردن
высиживать , вылупляться , инкубировать
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تخم گذاری کردن
broeden, uitkomen, inkuberen
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تخم گذاری کردن
empollar, eclosionar, incubar
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تخم گذاری کردن
covare, schiudere, incubare
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تخم گذاری کردن
chocar, eclodir, incubar
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تخم گذاری کردن
孵化 , 孵化
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تخم گذاری کردن
wysiadywać, wylęgać się, inkubować
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تخم گذاری کردن
ฟักไข่ , ฟัก , ฟักไข่
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی